Persian Sina Hafezi Persian Sina Hafezi

عزیزم

گفتی زِ شراره‌های شعرِ من، چو شمع آب شدی
گفتم که چو تشنه‌ای به نوش‌آبِ تو در نیستی‌ام هست شدم

گفتی که به یادِ من تو در خواب چه مهتابی و بی‌تاب شدی
….گفتم که تو می‌دانی در آن خواب، به سَر و صورت و مویَت همچو لمس، دست شدم

Read More
Persian Sina Hafezi Persian Sina Hafezi

بهانه

عِین اَم و باز می‌شوم، شین زِ شراب می‌چِشَم
قاف و نشانه می‌روم، عشق و به ناز می‌کِشَم

واژه رو ساز می‌کنم، ساز و نواز می‌شوم
….پرده زِ گوشه می‌دَرَم، شعرِ هَراز می‌زنم

Read More
Persian Sina Hafezi Persian Sina Hafezi

خالی بود

لحظه‌ها آبی بود
شب چه مهتابی بود
درمیانِ بسترِ شعرِ عِشا
….بینِ واژه‌ها بوسه عشق بازی بود

Read More
Persian Sina Hafezi Persian Sina Hafezi

نوروز

شُکرِ یزدان را که گشتیم بارِ دیگر گردِ شمس
تا چو هر سین آن ضیافت را به هفت پرتو شویم
چون شکوفه در بهاران، پیله را پروانگی
باشد ای ایزد که روزی همچو نوروز بر زمین ما نو شویم

Read More
Persian Sina Hafezi Persian Sina Hafezi

مرا پیدایی

من زِ خود گمشده و بی خبرم
بَس تو را می‌خوانم، تو مَرا پیدایی
به چه شور و چه شکوهی در تو پنهان شَوَم
….که تو هم شوریده و هم شیدایی

Read More
Persian Sina Hafezi Persian Sina Hafezi

نارام

من خُمارِ شب و شعر و شمعِ هر خلوتِ خویشَم
تو به چشمانِ بُلور و به دو صد حلقه‌ی نور می‌نازی

در پِیِ  مصرعِ  آخر به طلوع پرده بَر اُفتاد، دیدم که تویی
تو که نارام بر این صحنه‌‌ی دل، شکوهانه به شور می‌تازی

Read More
Persian Sina Hafezi Persian Sina Hafezi

نازِ شست

نازِ شَستِ تو که مستِ مِهریم و مستِ گنج نَه
کشیدیم پای زِ هر معرکه پَس، اما زِ دستِ رَنج نه
پُر کُن این پیمانه را ساقی که ما دلداده‌ایم
گرچه بَر ما چون همیشه آن دو دوتا چار اَست و پنج نه

Read More
Persian Sina Hafezi Persian Sina Hafezi

میدان

در میانِ شهرِ ما قلعه‌ای کهنه به شب منسوب بود
رو به میدانی بزرگ، گوشه‌ای را پنجره از چوب بود

قلعه پُر بود از پرنده، مادِه، نَر، خوش بال و پَر
….مُرغِ ما محبوبِ مَه اما به شَه مغضوب بود

Read More
Persian Sina Hafezi Persian Sina Hafezi

چَلیپا

تو اِی دستِ تقدیر، قلم دارِ حق
به پاسِ دَواتِ دِل نا‌‌چَلیپا نشو
به چشمِ همه در اوجِ بیگانگی
….تو پنهان بمان و هویدا نشو

Read More
Persian Sina Hafezi Persian Sina Hafezi

سیناز

در همان لحظه که بر پرده‌ای پایان شدم
باز تو را دیدم و با پرتو‌ اَت آغاز شدم

این سرآغازِ من و قصه‌ی ما هر چه که بود
….شاه بیتِ غزل بود و بِسان شعرِ هم‌آواز شدم

Read More
Persian Sina Hafezi Persian Sina Hafezi

رازِ جهانِ کُرَوی

هر غروبی است طلوع بر دیگری
این بُوَد رازِ جهانِ کُرَوی
گَر تو خواهی جاوِدانِ روشنی
رمز بِباشد راهِ مِهر را پِیرَوی

Read More
Persian Sina Hafezi Persian Sina Hafezi

پرنده ی مهاجر

برای این مهاجر مرغِ هم شیدا، تو جُفتِ جان و تَن شو
به نامِ عشقِ ناپیدا، تو آغوشی بِگُشای و برای من وطن شو

Read More
Persian Sina Hafezi Persian Sina Hafezi

ژینا

به یاد آر آن روز، من و تو ما شدیم
ژیان را به زن، زن به ژینا شدیم

به نامی که جای داد دریا به یک قطره ای
.....همه قطره قطره به یکباره دریا شدیم

Read More
Persian Sina Hafezi Persian Sina Hafezi

تیرگان

بَر دماوند بامِ ایران شد آن آرش دِلان
اُستواران همچو کوهی کرد او جان در کمان
بر گرفت شب تیره را مهتاب، بر آن شب تیره گان
….او رها کرد چون هُما یک تیر به بَهرِ دو نشان

Read More
Persian Sina Hafezi Persian Sina Hafezi

باغِ پروانه

گُلها همه پروانه و هر پَر پُرِ گلخانه
هر گوشه کنار انگار گویند غزل عشقانه
دستان همه رقصان و همه پای چه کوبانه
….این باغ چه جادویی ست، گویی ست رَهِ میخانه

Read More
Persian Sina Hafezi Persian Sina Hafezi

ناز

ای هزار و یک نگاهت فَرِّ ناز
من به نازت مینوازم تو بِناز

Read More
Persian Sina Hafezi Persian Sina Hafezi

گل و بلبل

در همان باغی که دانه خاک شد
بُلبُلَک شیفته ی گل، بی باک شد
بر گرفتش عطر، در .. آغوشِ خود
از درون، از غصه هایش پاک شد

Read More
Persian Sina Hafezi Persian Sina Hafezi

نوش دارو

زنده ماند سُهراب و کَند از ریش بُن
تو برو! نوش دارو شیافِ خویش کُن

Read More